Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-08@16:04:29 GMT

یک روایت کمتر شنیده شده از «شاه محمدلو»

تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۱۷۵۸۳

یک روایت کمتر شنیده شده از «شاه محمدلو»

بهرام شاه محمدلو جوانکی ۲۰ ساله بود که به عنوان معلم تئاتر از مدرسه نابینایان سردرآورد. او حالا باید مربی نوجوانان نابینا و کم‌بینایی می‌شد که در این مدرسه مشغول تحصیل بودند.

آنچه پیش‌رو دارید، مرور بخشی از کارنامه هنری بهرام شاه‌محمدلو، هنرمند باسابقه تئاتر و تلویزیون است که به انگیزه روز دانش‌آموز در ایسنا منتشر می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سال ۱۳۵۱ دان لافون، سرپرست و کارگردان گروه تئاتر کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به بهرام شاه محمدلو پیشنهاد برگزاری یک دوره آموزشی تئاتر برای دانش‌آموزان نابینا را داد.

در آن مقطع شاه محمدلو همراه با رضا بابک، مرضیه برومند، علیرضا هدایی، سوسن فرخ‌نیا و اردوان مفید، اعضای ثابت گروه تئاتر کودک و نوجوان کانون پرورش فکری بودند که نمایش‌هایی را به نویسندگی بیژن مفید و کارگردانی دان لافون، هنرمند سرشناس آمریکایی برای گروه سنی کودک و نوجوان در کتابخانه‌های گوناگون کانون اجرا می‌کردند.

دان لافون که استاد و هنرمندی بسیار باهوش بود، توانمندی هر یک از شاگردان خود را به درستی کشف می‌کرد.

۵ شاگرد او بعد از مدتی در کتابخانه‌های کانون مشغول تدریس به هنرجویان کودک و نوجوان شدند. او در این بین تشخیص داد که در میان شاگردانش، می‌تواند تدریس به دانش‌آموزان نابینا را به بهرام شاه محمدلو بسپارد که همواره دنبال تجربه‌های تازه بود.

در آن مقطع در تهران یک مدرسه ویژه دانش‌آموزان نابینا فعال بود و شاه محمدلو که در آن زمان حدود ۲۰ سال داشت، به عنوان مربی تئاتر به این مدرسه معرفی شد.

بهرام شاه محمدلو در زمان دانش آموزی

حالا نخستین دلمشغولی او این بود که چگونه این هنر دیدنی را به نوجوانانی بیاموزد که به صورت مادرزادی یا بر اثر حادثه یا بیماری، از نعمت بینایی، بی‌بهره‌اند.

شاه محمدلو درباره این موضوع گفته است: «بعد از جلسه‌ای که با مسئولان مدرسه داشتم، دیدم که اصلا هیچ سابقه‌ای در زمینه آموزش تئاتر به نابینایان وجود نداشته است... فکر کردم، برنامه‌ریزی کردم، کمی مطالعه کردم و دیدم که با آنها باید تئاتر خلاق کار کنم. یعنی آنان را از دو جنبه به کار بکشم. یکی مستقیما در رابطه با هنر نمایش، یکی به کمک هنر نمایش. از همین رو سعی کردم تمام توانمندی‌های ذهنی، خاطرات، آرزوها و درخواست‌هایی را که این محدودیت بینایی برای آنان ایجاد می‌کند، به نوعی جبران کنم. آن هم به کمک تئاتر و هنر نمایش.»

او با این نگاه، شروع به کار کرد و هر چه جلوتر می‌رفت، بیشتر متوجه سختی کار می‌شد. تمرین حرکتی با این دانش‌آموزان بسیار سخت بود چون بچه‌ها نمی‌توانستند رها باشند و مدام دچار این ترس بودند که اگر قدمی به اشتباه بردارند، ممکن است با مانعی مواجه شوند.

با این همه، مربی جوان به مدت یک سال کامل، هفته‌ای یک روز و گاهی هم بیشتر به مدرسه می‌رفت و با بچه‌ها کار می‌کرد. کم کم با هم اخت شدند. او نیز به هنگام کار با این نوجوانان، صاحب تجربه‌های تازه می‌شد. به تدریج دریافت که آنان حجم و پرسپکتیو کلمات و شدت و برد صدا را می‌توانند اندازه‌گیری کنند.

شاه محمدلو به تدریج روی خواب‌های بچه‌ها کار کرد. به این صورت که بعضی از دانش‌آموزان، خواب‌هایشان را تعریف می‌کردند و بعضی هم به صورت حرکتی، خواب‌هایشان را نشان می‌دادند که البته کاری بود بسیار دشوار چون حتی طبیعی‌ترین حرکات هم برای آنان سخت و نگران‌کننده بود چه برسد به اینکه می‌خواستند رویاهای خود را از طریق حرکت نشان بدهند، آن هم وقتی که خودشان هم خود را نمی‌بینند.

اما برخورد بچه‌ها با این کلاس چگونه بود؟

شاه محمدلو در این باره توضیح داده است: «اصلا استقبال‌شان عجیب و غریب بود. هر وقت می‌خواستم سر کلاس بروم، بچه‌ها از دو ساعت قبل دم در مدرسه، بیرون در اصلی، منتظر ایستاده بودند. من می‌رفتم و ناگزیز بودم دست‌ها و پاهایم را باز کنم تا اینها همه یعنی حدود  سی چهل دانش‌آموز یک جوری یک نقطه اتصالی با من برقرار کنند و با همدیگر به سمت کلاس حرکت کنیم.... ما در این موقعیت مثل یک مجسمه مرکب، حرکت می‌کردیم.»

بهرام شاه محمدلو هنگام همکاری با کانون پرورش فکری

اعتماد به این مربی آنقدرها هم ساده نبود ولی وقتی مربی جوان موفق به این کار شد، حالا دیگر بچه‌ها تمام وجودشان را تخلیه می‌کردند. یعنی تمام نگرانی‌ها و ناتوانایی‌هاشان را. بعد همه اینها را روی لوح‌های بریل یادداشت می‌کردند. آنان می‌توانستند در خانه داستان کوتاه، قصه یا هر آنچه را برایشان اتفاق می‌افتاد، بنویسند. طبق برنامه‌ریزی آقای معلم همه اینها را به صورت هفتگی انجام می‌دادند و سر کلاس به صورت فردی یا در قالب گروه‌های دو نفره، اتودهای خیلی ساده اما زیبایی را انجام می‌دادند. اینها تمرین‌های این بچه‌ها بود و آن گونه که مربی‌شان گفته یک دنیا دگرگونی در آنان  شکل گرفت: « هیچ فکر نمی‌کردند چنین اتفاقاتی برایشان بیفتد. یک کار ثابت مشخص. حدود حرکت‌های ثابت، اینکه بیایند و وارد مدرسه شوند و سر کلاس بروند و بنشینند، به معلم خود گوش دهند، بنویسند یا بخوانند و بعد به منزل بروند. حالا ارتباط‌های تازه‌تری پیدا کرده بودند و اینها برایشان یک دنیا جذابیت و تازگی داشت.»

یکی از تاثیرات این دوره، علاقه‌مندی آنان به تئاتر بود. به طوری که بعد از مدتی، تماشاگر نمایش «شاپرک خانوم» شدند که در دوران خودش، نمایشی بسیار موفق بود.

حالا تعداد زیادی از بچه‌ها دوست داشتند تلفنچی تئاتر شهر بشوند. در آن مقطع، شغل تلفنچی برای افراد نابینا، گزینه‌ای مرسوم و قابل قبول بود اما این بچه‌ها دوست داشتند تلفنچی تئاتر شهر بشوند چون این مجموعه را دوست داشتند و جالب است که یکی از آنان تا همین چند سال پیش چنین شغلی داشت.

این تجربه برای شاه محمدلو تجربه‌ای ناب بود هرچند بخشی از ایده‌های او به دلیل کمبود بودجه و مشکلات اداری، عملی نشد. اما در همان مدت کوتاه هم موفق شد تاثیرات شگرفی بر این نوجوانان بگذارد.

منبع: کتاب حکایت سال‌های کودکی (گفتگوی داود کیانیان با بهرام شاه محمدلو، تاریخ شفاهی یک صد سال تئاتر کودک و نوجوان در ایران، نشر ثالث، به کوشش بنیاد نمایش کودک.)

انتهای پیام

  

منبع: ایسنا

کلیدواژه: بهرام شاه محمدلو بهرام شاه محمدلو کودک و نوجوان دانش آموزان بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۱۷۵۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نخستین سرویس مدرسه تهران مخصوص بچه‌پولدارها بود

همشهری آنلاین- سمیرا باباجانپور : دانش آموزان تهرانی از وقتی پای مدرسه به شهر باز شد با پای مبارک به مدرسه می‌رفتند؛ یعنی مسیر خانه تا مدرسه و بالعکس را پیاده گز می‌کردند. بااین‌حال با رشد مدارس نوین و رونق گرفتن مدارس متوسطه کم‌کم بحث جابه‌جایی دانش آموزان جدی شد؛ به‌خصوص جابه‌جایی دانش‌آموزانی که از مسیرهای طولانی باید به شهر می‌آمدند و درس می‌خواندند.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

«داریوش شهبازی» مولف و محقق، درباره نخستین سرویس‌های مدارس تهران می‌گوید: «سیستم تحصیلی در تهران بیشتر بر روی محله‌ها متمرکز بود؛ یعنی هر محله یا روستایی مکتب‌خانه خودش را داشت. بعد از اینکه مدارس دبستانی توسعه پیدا کرد به علت کمبود مدرسه، بچه‌ها پیاده باید مسیرهای طولانی را برای رسیدن به مدرسه طی می‌کردند. یادم می‌آید وقتی ۷ سالم بود در مدرسه‌ای در محله زرگنده تحصیل می‌کردم. آن روزها برخی خانواده‌های پولدار شمرونی بچه‌هایشان را با ماشین شخصی و راننده به مدرسه می‌فرستادند که نوعی سرویس خصوصی بود.»

شهبازی می‌افزاید: «تقریباً اواخر دوره پهلوی دوم بحث سرویس‌های مدارس در تهران جدی شد. در حقیقت رونق سرویس‌های مدارس با توسعه شهر تهران و مشکلات تصادف، ایمنی و امنیت دانش‌آموزان گره خورده بود. دورانی که ما درس می‌خواندیم تنها خطری که دانش آموزان را تهدید می‌کرد گرگ‌های بیابان و سگ‌های ولگرد بودند!»

«عباس حسینی» نویسنده کتاب معروف «این اتولی که من داشتم...» درباره نخستین سرویس‌های مدارس شهر تهران می‌گوید: «در دوران پهلوی دوم برخی از مدارس بزرگ تهران برای دانش آموزان سرویس مدرسه راه‌اندازی کردند. اتوبوس‌های خاص که زردرنگ هم بودند. مدرسه هدف و مدرسه ایران و کالج (البرز) در تهران سرویس مدرسه داشتند مخصوص دختران دانش‌آموز بیشتر از سرویس استفاده می‌کردند.»

اولین اداره و قوانین راهنمایی و رانندگی | سرعت بالای ۱۵ کیلومتر در ساعت ممنوع! روایت‌هایی از نخستین شرکت‌های مسافربری | وقتی گاریخانه‌ها به گاراژ تبدیل شدند

کد خبر 849180 برچسب‌ها هویت شهری همشهری محله

دیگر خبرها

  • آموزش و پرورش به دنبال اجرایی‌ کردن سند تحول بنیادین از مدرسه است
  • راهیابی یک اثر از ملایر به جمع ۱۲ تئاتر برتر دانش آموزان کشور
  • این تصاویر پربازدید شد؛ اقدام معلم فداکار در سیل+ ویدئو
  • آغاز ثبت‌نام بیش از ‌۱۹ هزار کلاس اولی‌ در زنجان
  • دیدار با الفبای علم و مهربانی پس از ۲۵ سال
  • سهم ایران در اقتصاد خلاق کمتر از یک درصد!
  • سهم ایران در اقتصاد خلاق کمتر از یک درصد است 
  • نخستین سرویس مدرسه تهران مخصوص بچه‌پولدارها بود
  • ۲ دهه خدمت در منطقه محروم / روایت معلم غلامانی از زندگی معلمی
  • فیلم رقص و‌ شادمانی معلم در کلاس در روز معلم